جدول جو
جدول جو

معنی تنگ چشم - جستجوی لغت در جدول جو

تنگ چشم
بخیل، حریص
تصویری از تنگ چشم
تصویر تنگ چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تنگ چشم
((~. چَ یا چِ))
بخیل، ممسک
تصویری از تنگ چشم
تصویر تنگ چشم
فرهنگ فارسی معین
تنگ چشم
دارای چشمان کوچک و تنگ، کنایه از بخیل، ممسک، خسیس، نظرتنگ، کنایه از حریص، طمع کار
تصویری از تنگ چشم
تصویر تنگ چشم
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنگ چشمی
تصویر تنگ چشمی
((~. چَ))
بخل، حسادت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنگ چشمی
تصویر تنگ چشمی
آزمندی، حرص، بخل، برای مثال به تنگ چشمی آن ترک لشکری نازم / که حمله بر من درویش یک قبا آورد (حافظ - ۲۹۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیز چشم
تصویر تیز چشم
شخصی که چشمش خوب می بیند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگ سیم
تصویر تنگ سیم
فقیر، کم پول
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که بینایی چشمش اندک باشد کند چشم: نازک رقمان دست ندارند ز صنعت گر ذوق تماشا نبود کند بصر را. (مخلص کاشی)
فرهنگ لغت هوشیار